همیشه با دستای مهربونت اشکامو پاک کردی خدا
همیشه دست نوازش کشیدی تو بر سرم
همیشه عاشقونه بوسه زدی رو گونه هام
همیشه تنهاترین همدم تنهاییم بودی
همیشه عاشق ترین یار تو بی کسیم بودی
حالا امروز اومدم من خونه ی تو مهمونی
من می خوام بوسه ی عشقو بزنم به دستای مهربونت
من می خوام عاشق بشم عاشق ترین مثل خودت
من می خوام یاد بگیرم چطور تو رو ببوسمت
من می خوام یادم باشه کنارمی تو همیشه
می دونم مهمونتو دوسش داری هر چی باشه
می دونم تو بنده ای پرروتر از من نداری
خلاصه خدا جونم ردم نکن یادم بده عشق تورو
اومدم دنبال تو می برمت خونه ی دل
می دونم خیلی بده اما تو رد نمی کنی
مهمونت می خواد ازت بیای خونش نمی گی نه
می دونم می یای بریم با همدیگه تو قلب من
می دونم تنگ و سیاه وکوچیک و پر ز دود
ندارم چیز دیگه خدا جونم جز عشق تو
می دونم واژه ی عشق مقدسه چون اسم تو
می دونم نمی تونم مثل تو عاشقی باشم
اما من یکی دارم یاد می ده عاشقت باشم
اونی که تو تنهاییم بوده کنارم همیشه
اونی که نمی ذاره مشکلی من داشته باشم
می دونم خدا جونم یادم می دی عشق تو رو
خدا جون دوست دارم یادم بده عاشق باشم عاشق تو
سلام دوستای خوبم الان یهو یادم اومد از تولد وبم گذشته
۵شهریور اولین مطلبمو گذاشتم
الانم دوباره همون مطلبو گذاشتم به یاد اون موقع تو این مدت با
دوستای خوبی آشنا شدم که همتونو به خدای مهربون
میسپرموبهتریناروبراتون آرزو میکنم.
ببخشید اگه دیر سر میزنم باورکنید نمیرسم
امیدوارم همیشه دلاتون شاد باشه.
التماس دعا