عشق

یه عزیز ازم خواست معنی عشقو از قلبم بپرسمو واستون بگم

نمی دونم عشق یعنی وقتی من گریه میکنم معشوقمم گریه کنه یا

اینکه وقتی من گریه میکنم اون منو بخندونه

شما چی فکر میکنید؟من میگم هردو اگه پاک و صادقانه و با اخلاص

باشه قشنگن

اما دومی واسه آدمای صبور با دل خداییه که در عین عاشقی و درد

 میخندونن مثل عشق من(همون عزیزم)اما من بلد نیستم و دعوا

 میکنموشاید بیشتر غمو عذاب وجدانشو نگرانیشو زیاد میکنم......

 

 قلبه من عشق یه طرفه رو قبول نداره و حالش ازش به هم

 میخوره.یه جا خوندم عشق یعنی یکی قلبتو بشکنه و تو با تیکه تیکه

 ی قلب شکستت دوسش داشته باشی اما این از نظر من

کاملا مسخرست این دیوونگی نه عشق.عشق یعنی عشق خدا به

من نه عشق من به خدا.یعنی اینکه هرچیو بخوام با تمام عشقش به من اگه به ضررم باشه حتی اگه زار بزنم ازش متنفرم بشم بهم

 نمیده.اما این عاشق ما صبرشم خیلی زیاده میبینه عذابو کاری

 نمیکنه فقط یه هدیه میده که آرومت کنه همینم خودش کلیه.در هر

صورت اگه نبود ما آدما خیلی تنها بودیم.

عشق بعضی مادرا به بچه هاش:خودشو فنا میکنه تا به هر قیمتی

 شده  بچه هاش راحت باشن اما نمیدونه تا اون راحت نباشه بچه

 هام نیستن(عشق دردآور)

عشق بعضی پدرا به بچه هاشون:فراهم کردن امکانات مادی برای

 بچه ها و فکر کردن اینکه تمام عشقو نشونشون دادنو بچه ها قدر

 نشناسن و هیچی نمی فهمن(عشق تلخ وخنده دار)

عشق بعضی معلما به دانش آموزاشون:دعوا میکنن و میزنن و

 توهین میکنن که ادب بشنو پر رو نشن غافل از اینکه الگویی هستن

 واسه اونا و فکر میکنن بچه ها هیچی نمی فهمن فقط خودشون

 میفهمن(عشق تحت تاثیر مشکلات دنیایی)

عشق بعضی دوستا به هم:همدم هم بودن و سنگ صبور و هدیه ی

 خداوشایدم زبون خدا ومسئولیتی که خدا بهشون داده تا جاش

عشقو تو دل آدماش فریاد بزنن تا آدمایی مثل من که میخوان خدا به

 زبون خودشون حرف بزنه بشنون(شاید بازم نفهمن از طرف خداست

 اما شاد میشنو همین واسه خدا بسه) و انجام هر کاری هر کدوم در

 حد توان خودشون برای هم

عشق به تمام آدما:عشقی که مهم نیست آدما چی میگنو چه

 میکنن مهم اینه که خدا دوسشون داره پس تو هم دوسشون داری

 کمکشون میکنی حتی اگه نفهمن هرچیو تو هر مقامی باشی در

 حد توان خودت(شاید عشق به خودته چون اینجاست که فقط خودت

 به میل خودت رفتار کردی حتی اگه سخت باشه و از خیلی چیزات

 گاهی بگذری، شادی بعدش و احساس رضایتت همه رو جبران

 میکنه)

عشق بعضی بنده ها به خدا:با تمام مشکلات و سختی های

 دنیایی به خاطر اعتماد به عشقشون نفس میکشن و با تمام

 دردشون شاید نباشن اونی که خدا میخواد اما دوسش دارن(شایدم

 چون تنهان و جز اون کسیو ندارن شاید اصلا عشق نیست خدارو

مثل یه پناهگاه میبینن شاید فکر میکنن اگه با اونم قهر کنن دیگه

کسیو ندارن) اما با تمام غمشون دوسش دارن

عشق خدا به بنده هاش:نامحسوس و یه طرفه یا نه بیشتراز طرف

 اون با تمام ناسپاسیا البته عشقای ما آدما نمیتونه مثل اون باشه

 چون ما مثل اون همه چیو (بد وخوبو) نمیدونیم.عشقی که اشکای

 بندشو میبینه و اختیارو از بندش سلب نمی کنه عشقی که التماس

بندشو میبینه و چیزی که به نفعش نیست بهش نمیده.عشقی که

 عجزو ناله و نابودی بندشو میبینه و هرطور صلاح میدونه رفتار میکنه

(صبر مطلق)

عشق زوجین:  یا پاک بوده که به هزاران دلیل هرگز به هم نرسیدن

(که همونه که والا و مقدس مونده) یا رسیدنو فراموش شده یا از

 شدت عشق به حس تملک تبدیل شده و زجر معشوقه و آدمایی که

 دلو چون کاسه میبینن که اگه معشوقشون یکی دیگه رو دوست

 داشته باشه کاسه پر میشه و جایی واسه اونا نمیمونه(عشق

 احمقانه ، اینجا معشوقه نباید عشق آدمارو داشته باشه وگرنه

 طوفان میشه) و اندکند عشقای ملایم و آروم

نمیدونم از عشق معنی های زیادی رو دیدم مدعی های عشق

 زیادی رو دیدم اما کمند عاشقان

نمیدونم عشق والاتره یا دوست داشتن ؟

 از نظر من همش بازی با کلماته شاید عشق کورکورانه وا پایین تر

از دوست داشتن میدونن اما اون عشق نیست دیوانگیه.بگذریم از

نظر من عشق یعنی با تمام وجودت یکیو دوست داشته باشیو

سعی کنی(حتی اگه نتونی) باب میلش اگه درست بگه (نه

 کورکورانه)رفتار کنیوشادیش شادت کنه و غمش غمگینت و بهش

دروغ نگی و صادق باشی تحت هر شرایطی (حتی اگه به نفعش

 باشه از نظر تو) غیر از خدا که خودش میدونه چه میکنه تو ما آدما

 بیشتر باید دوطرفه باشه که با تکه تکه ی قلب شکستت دوسش

 نداشته باشیو خودتو نابود نکنی

واژه ی عشق پاکه اما اندکند انسانهایی که آن را درک می کنند

 الان آدما معنیه عشق به پول ،قدرت،مقام،برتری،...........و در نهایت

 خدایی  رو خوب درک میکنن.

اللهم عجل لولیک الفرج

 

ای چرخ و فلک خرابی از کینه ی توست...

دنیا و آدماش

آدمیان در این دنیا در کنار هم زندگی می کنند همه از هم ایراد می گیرند اما خود را

درست میدانند کسی نمی بخشد و حرف زدن بلد نیستن یا شاید گمان می کنند ظرفیت

انتقاد نیست.حرفها به شدت زیر ذره بین است.شاید واقعا چون آدمیان یاد گرفته اند با

 طئنه و غیر حقیقت و دروغ حرف بزنند شاید چون یا خود اینگونه اند و یا زیاد دیده اند

و جرئت اعتماد ندارند.

و اما انسانهای خوب خود را نمی بینند.کاش فقط یک ذره هم به فکر خود بودند.آنقدر

 به دلیل حرفها و کارهای دیگران خود را می آزارند که برایم عذاب آور هست.آنقدر فکر

 می کنند که به تمام وجود خود ضربه میزنند به دلیل حرفهای بیخودی که شاید واقعا فرد

 از گفتنش منظوری نداشته و یا اگر هم داشته لزومی ندارد خود را بیازاریم  مگر به چه

می رسیم.شاید رفتار هایی را بچگانه بپنداریم و به تمسخر گیریم اما ای کاش همگی بچه

بودیم اما حیف که حال بچه ها هم زود بزرگ می  شوند زود یادمیگیرند دروغ بگویند زود

اذیت می کنند زود بزرگ میشوند.کاش آدمیان عاشق بودند کاش عشق را درک میکردند و

همه همدیگر رادوست داشتند و اندک کسانی که این گونه اند تنها نبودند که عده ای دلسوزی

و عشقشان را به گونه ای دیگر تعبیر کنند. اما اگر قرار است آزار ببینند کاش حداقل از

 طرف عزیزانشان نباشد مفهوم عشق نیز تغییر یافته و گاهی جای خود را به  مادیت داده

 است.آیا کسی که با مادیت عشق خود را مینمایاند را می توان عاشق دانست؟ معشوق در

 اینجا چه می تواند بگوید ؟چه کند؟ هم خودش عاشق است و هم آزار می بیند.عشقش

 غیر قابل تحمل است و هم عاشقش ادعای عشق می کند.چه باید کرد؟! این فقط گوشه ای

 از مشکلات است.

کاش همه بزرگ و کوچک ، پدر و مادر و فرزند، زن و شوهر، رئیس و مرئوس، معلم

و شاگرد، استاد و دانشجو همه وهمه  بلد بودند راحت وصادقانه و با احترام با هم سخن

گویند.کاش انسانها برای هم احترام قایل بودند.

 

اما حال که نمی شود کاش یاد می گرفتند خود را نیازارند.

مشکلات انسانها را یا خرد میکند یا کم تحمل یا آستانه ی درد را بالا می بردوبه عبارتی

بی خیال می کند و یا حساس و یا نفهم

به قول یک عزیز:مگر نمی دانی بزرگترین دشمن آدمی فهم است؟ تامی توانی خر

 باش تا خوش باشی

کدام یک خوب هست را نمیدانم؟اما ای آدمیان بدانید هرطور که هست باید زندگی

 کنید پس خود را به سوی راهی سوق دهید که کمتر آزار ببینید.شاید عده ای بگویند وافعا کم

 آورده اند اما آنها نیز محبور به تحمل می شوند پس با افکار خود،خود را نیازارید.

ای آدمیان تا می توانید عاشق واقعی باشید اما خود را نیازارید

شما نیز اشتباه نکنید     عشق به آدمیان،همنوع،طبیعت،آفریده های خدا،معشوقان او..................

عشق به خود را نیز فراموش نکنید

معلم

معلمی شغل نیست،عشق است. ذوق و فداکاری است.

اگر به عنوان شغل به آن می نگری رهایش ساز و 

اگر عشق توست،بر تو مبارک باد.

 

در میان دست هایت عشق پیدا می شود

زیر باران نگاهت نسترن وا می شود

با عبور واژه ها از گوشه ی لبهای تو

مهربانی های قلبت خوب معنا می شود

هفته ی معلم بر همه ی معلمای عزیز مبارک

 

 

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت

هرکسی غصه ی این را که چه می کرد نداشت

چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید

خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

جانی که یکبار سایه ی خداوند را دیده باشد،دیگر

 از شبح شیاطین نمی هراسد و

 دیده ای که یکبار بر ملا اعلا گشوده گردد ، به

تاثیر رنج های این جهانی بسته نمی شود.

خداوندا قلب ها را تهی از عشق مگردان.

خداوندا یاری رسان تا قلبها عشق را به سبب

ندیدن عشق و خستگی فراموش نکنند.

خداوندا بندگان تنهایت  را یاری رسان.